داستان ترسناک 1
دل نوشته
گاهی نیاز است دکتر به جای تجویز یک مشت قرص برایت فریاد تجویز کند......
درباره وبلاگ


صادقانه دروغ میگویند وعاشقانه خیانت می کنند کاش دلها آنقدر پاک بود که برای گفتن "دوستت دارم" نیاز به قسم خوردن نبود...... فروغ فرخزاد

پيوندها
ماوس بیسیم گوشی

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دل نوشته و آدرس negin-bano.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 72
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 75
بازدید ماه : 101
بازدید کل : 7862
تعداد مطالب : 24
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1



نويسندگان
نگین بانو

آرشيو وبلاگ
اسفند 1394
بهمن 1394


آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
برچسب:, :: 9:1 :: نويسنده : نگین بانو

مردی که یک خانه تنها و متروکه ای در یک زمین کشاورزی

 

در حوالی اصفهان خریده بود،شب هنگام در میان خواب و بیداری متوجه ناله ای

 

از زیر زمینی میشود،و صدای پیر زنی رنجور بود که التماس میکرد خواهش میکنم مرا آزاد کن،

 

وبا گریه و فغان میگفت که فرزندم مرا در اینجا زندانی کرده است.

 

مرد که یک شب است که به این خانه آمده بود باور کرد و قفل بزرگ درب را با کلنگ میشکند.

 

ناگهان چیزی مثل موج از کنار صورتش گذشت در حالی که صدای خنده شیطانی زمین و زمان را پر کرده بود.

 

او ندانسته جنی از طایفه ی بنی قماقم را آزاد کرده بود.

 

جنی که کارش تملک اجسام دختران باکره و سکونت کردن در اجسام آنهاست.

 

خصوصا دخترانی که تنها میخوابند.

 

قبیله بنی قماقم هزاران سال است که در ایران و ترکیه زندگی میکنند.اما بشر نمیتواند ببیند.

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: